‪Google+‬‏

ستاد حامیان دکتر سعیدجلیلی

ستاد مردمی حامیان سعیدجلیلی در استان چهارمحال و بختیاری
ستاد حامیان دکتر سعیدجلیلی

بچه ها اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح می کنیم،مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند.شهید محمد علی جهان آرا....
حامیان دکتر سعید جلیلی در استان چهارمحال و بختیاری
لطفا جهت حمایت از ما لینک وبلاگ ما را درسایت یا وبلاگ خود ثبت کنید.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

دفاع مقدس یا جنگ ؟! مسئله این است

سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۱ ق.ظ

گروه فرهنگی- مسعود غزنچائی:در سال 1378 زمانی‌که عباس کیارستمی «باد ما را خواهد برد»، محمدرضا هنرمند «مومیایی 3» و بهمن فرمان آرا «بوی کافور عطر یاس» را ساختند و جشنواره‌ی دولتی فیلم فجر جوایز را به فیلم «فرمان آرا» -که خیر مقدمی بود به ریاست جمهوری «سید محمد خاتمی»- اهدا کرد، «محمد علی باشه‌آهنگر» درباره‌ی سربازی فیلم ساخت که حضور او در جبهه‌ها برای ادای تکلیفش، او را از خانه و خانواده و همسرش دور کرده و همسر او خودش را به مناطق جنگی می‌رساند تا زندگی‌شان را با هم ادامه دهند.

به گزارش رجانیوز، «ملکه»پس از «نیمه‌ی گمشده» (1378)، «فرزند خاک» (1386) و «بیداری رویاها» (1388)، چهارمین فیلم «محمدعلی باشه‌آهنگر» در حوزه‌ی دفاع مقدس است؛فیلمسازی که تنها پنج فیلم ساخته و این موضوع نشان می‌دهد که این فیلمساز دغدغه‌ی دفاع مقدس دارد.

هر کدام از این چهار فیلم فضایی متفاوت و حرف‌هایی متفاوت دارند، اما یک موضوع در همه‌ی آنها مشترک است: این که پایان جنگ پایان ماجرا نیست و تبعات مختلفی بر شخصیت انسان‌های درگیر جنگ دارد.در واقع، در هر کدام از این فیلم‌ها، فیلمساز سعی کرده بیش از جنگ، مسائل انسانی را مطرح کند.برای «باشه‌آهنگر» حفظ روحیه‌ی طبیعی انسان، حتی در شرایط جنگی مهم است و او برای تأکید بر این موضوع، از اینکه پای زن‌ها را به میدان جنگ بکشاند، ترسی ندارد.موضوعی که بسیاری از فیلمسازان دفاع مقدس سینمای ایران تا مدت‌ها یا درباره‌ی آن فکر نمی‌کردند و یا تصویری قدسی از زن در سینمای جنگی ارائه می‌کردند.

 

در «فرزند خاک»، «باشه‌آهنگر» بار دیگر تأثیر جنگ بر زندگی معنوی و مالی آدم‌ها را تصویر می‌کند و با نگاهی انسانی همراه با امید، جنگ و مسائل پس از آن را مایه‌یرشد انسان‌هامی‌داند.

در «بیداری رویا‌ها» فیلمساز کمی از نگاه قبلی خود فاصله می‌گیرد و با صراحت به مقابله با جنگ بر می‌خیزد. داستان این فیلم شباهت زیادی به فیلم«برادران» (2009) ساخته‌ی«جیم شریدان» دارد. در آن فیلم زنی امریکایی -با بازی بسیار خوب «ناتالی پورتمن»- که تصور می‌کرده شوهرش در جنگ افغانستان مرده با برادر شوهرش –مردی که چندی است از زندان آزاد شده - ازدواج می‌کند و ناگهان شوهرش از راه می‌رسد و زندگی قبلی خود را از بین رفته می‌داند. فیلمساز در آن فیلم سعی کرده در فضایی اجتماعی، از جنگ، عنصری مخرب برای جامعه و خانواده‌ی امریکایی تصویر کند و در این رابطه، جامعه‌ی عقب مانده و گروهک‌های افغانی را نیز موثر می‌داند و همه چیز را به گردن سیاست‌مداران جنگ‌طلب امریکا نمی‌اندازد. ولی «باشه‌آهنگر» در «بیداری رویاها»، کمی یک‌طرفه و از داخل به مسئله‌ی جنگ نگاه کرده و کمی در تصویر کردن احساسات آدم‌ها به افراط کشیده شده و مسئله را آنطور که باید، باز نکرده است.

در ادامه‌ی این روند، «‌باشه‌آهنگر» در آخرین فیلمش -«ملکه»- نشان می‌دهد که در نگاهش به جنگ تا حدی به تعادل رسیده و موضعش با مسئله‌ای به نام جنگ به اندازه زیادی مشخص است.در «ملکه» فیلمساز سعی کرده تا با نگاهی رئالیستی به عناصر طبیعی از آن استفاده کند و به انسان به عنوان موجودی متفکر و صلح‌طلب در کنار همنوعانش –چه دشمن و چه دوست- نگاه کند.

در ابتدای فیلم شخصیت قهرمان فیلم –سیاوش- در کنار زنبورهای عسل کارگر تعریف می‌شود.او درباره‌ی زنبورها حرف می‌زند و نگاهش به این موجود، نگاهی فوق طبیعی است. او زنبور را موجودی می‌داند که خداوند به او وحی می‌کند. سیاوشمی‌داند که زنبور حیوانی است که اگر نیش بزند می‌میرد. او به این فکر می‌کند که آیا اگر زنبور بداند که وقتی نیش بزند، خودش نیز خواهد مرد، باز هم این کار را می‌کند؟این یکی از سوالات مهمی ‌است که فیلمساز سعی در جواب آن دارد.«ملکه باید همیشه در کندو بماند. اگر از کندو بیرون بیاید، می‌میرد و بقیه زنبور‌ها نیز از بین می‌روند.»

سیاوش دریافته که شرط بقای او و همرزمانش حفظ وطن –ملکه- است و قرار است در طول فیلم دریابد که او و همرزمانش همگی مثل زنبورهای کارگر هستند و اگر نیش بزنند، خواهند مرد.سیاوش به کمک زنبورها جایی نزدیک‌تر به آسمان -بالاترین نقطه‌ی بویلر رها شده- پیدا می‌کند و آنجا را بهترین نقطه‌ی انجام وظیفه‌اش برای دیده‌بانی دشمن می‌یابد.اما هرچه مسئولیتش سنگین‌تر باشد، بار بیشتری بر دوش او خواهد بود.

سیاوش از جمشید-دیده بان قبلی که جسدش در بالای بویلر رها شده است- ذهنیتی برای خودش به وجود می‌آورد و با او حرف می‌زند.جمشید، در انجام مسئولیت سیاوش، او را راهنمایی می‌کند و به او می‌گوید که اگر با هیجان و بدون فکر به کشتن دشمن ادامه دهد، جای او لو می‌رود و کشته خواهد شد. جمشید اساسی‌ترین سوال فیلم را از سیاوش می‌پرسد. اینکه او حق دارد درباره زندگی و مرگ دیگران تصمیم بگیرد؟آیا این وظیفه‌ی اوست؟ چه کسی این وظیفه را بر عهده‌ی او گذاشته؟

این سوالی است که در جنگ از یک سرباز نمی‌پرسند. سرباز وظیفه‌اش این است که دشمن را بشناسد و جلوی پیشروی و تجاوز او را بگیرد و او را بکشد اما فیلمساز، سعی می‌کند با طرح این پرسش، تصویر جدیدی از یک جنگجو ارائه دهد.به نظر فیلمساز ، سرباز اگر نیش بزند، کشته می‌شود.

 

سیاوش بر خلاف سیف‌الله -حمیدرضا آذرنگ- نگاه خشنی به جنگ ندارد. سیف‌الله به دنبال کشتن است. می‌خواهد نیش بزند؛ ولی نه از روی کینه. او که بیشتر شبیه موجودات بدوی است -و در سینمای دفاع مقدس یادآور پرویز پرستویی در روبان قرمز است- سال‌هاست روحیه‌ای خشن در او شکل گرفته و کشتن را آنقدر تکرار کرده که دیگر به علت آن نمی‌اندیشد و دست آخر نیز همین روحیه‌ی خشن، او و هم‌رزمانش را به کشتن می‌دهد.

فیلمساز نگاه بی‌رحمانه‌ای به شخصیت سیف‌الله دارد و همه چیز را به گردن سیف‌الله می‌اندازد. او تراژیک‌ترین شخصیت فیلم است. دائما به اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد، عمل می‌کند و بی‌آنکه بخواهد هم‌رزمانش را به کشتن می‌دهد.

بدین ترتیب باید گفت «ملکه» نه تنها یک فیلم دفاع مقدس نیست، بلکه نگاهی ضد جنگ دارد. به جز اسم، آدم‌های «ملکه» هویت و شناسنامه‌ی ایرانی ندارند و اگر تمام شخصیت‌های این فیلم در جغرافیایی دیگر مشغول جنگیدن باشند، فرقی نمی‌کند. فیلمساز بیش از حد تحت تاثیر فیلم‌های ضد جنگ سینمای هالیوود است و همین باعث شده «ملکه» و آدم‌هایش از جامعه ایران فاصله بگیرند. ما در «ملکه» حتی علتی از جنگ هشت‌ساله نمی‌بینیم. نمی‌دانیم این‌ها برای چه می‌جنگند. شخصیت‌های اطراف سیاوش همگی آدم‌هایی مصنوعی و تک بعدی‌اند و بیشتر شبیه رب‌النوع‌هایی هستند که با یکدیگر به جنگ برخاسته‌اند و بر سر هم فریاد می‌زنند.حتی شخصیت سیاوش نیز در کنار جمشید کامل می‌شود و به تنهایی حرف زیادی برای گفتن ندارد.

البته خلق شخصیت جمشید نشانه‌ی هوشمندی فیلمنامه‌نویس است. اما تکلیف تماشاچی با این شخصیت روشن نیست و نمی‌توان تصور کرد که جمشید، ذهنیتی است که نقش وجدان سیاوش را بازی می‌کند یا اینکه شهیدی است که از طرف خدا پیام‌هایی را به سیاوش انتقال می‌دهد(وحی می‌کند)؟ سیاوش چه برتری نسبت به جمشید دارد که باید دیده‌‌بان قبلی(جمشید) او را در مسیر انجام وظیفه‌اش راهنمایی کند؟

نگاه «باشه‌آهنگر» به جنگ کمی دور از انصاف به نظر می‌رسد. بی شک کسی دوست ندارد کشورش درگیر جنگ شود و امنیت کشور و جان انسان‌های بسیاری به خطر بیفتد؛ اما ضروری است به هنگام تصویر کردن فضای جنگ با دقت به ابعاد مختلف آن نگاه کرد و تنها بر یک بعد پافشاری نکرد. بدون شک جنگ هشت ساله ما قابل مقایسه با جنگ‌های دیگری نیست که کشور‌های بسیاری در طول تاریخ درگیر آن شده‌اند.

از دیگر سو، همانطور که به اشتباه در بسیاری از فیلم‌های جنگی دهه‌ی 60 و 70 تصویری کاریکاتوری، خشن و آلوده از افسران عراقی به نمایش گذاشته می‌شد، در این فیلم نیز این نوع نگاه لطیف به افسر عراقی در عین نگاه خشن و مستبدانه به سربازان خودی، به نوعی افراط محسوب می‌شود.

 همه این ویژگی‌ها سبب شده «ملکه» بیش تر مناسب محافل و جشنواره‌های بین‌المللی باشد و متاسفانه تصویرگر مناسبی از جنگ هشت ساله و آدم‌های آن نباشد. بدین ترتیب فیلمساز تنها به طرح  چند سوال فلسفی در فضای جنگ بسنده کرده است.

با این وجود نباید انکار کرد که «ملکه» چندین ویژگی متمایز کننده دارد که باعث شده علی رغم زمان زیاد آن، خسته‌کننده به نظر نرسد.فیلمبرداری منحصر به فرد «علیرضا زرین‌دست» و انتخاب تصاویر زیبایی مثل لحظه‌ی رکاب زدن سیاوش در پس زمینه‌ی اتوبوس آسیب دیده‌ی معلق روی لبه پل. در کنار این، باید به انتخاب مناسب گروه بازیگران اشاره کرد که در میان همه‌ی آنها «حمیدرضا آذرنگ» بازی چشم نوازی دارد و به درستی از سیف‌الله ، تصویر یک ماشین جنگجو را خلق کرده که کاملا در جهت اندیشه‌ی فیلمساز است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">