ماجرای یک مرد ریشوی بیغیرت که خوب قرمهسبزی درست میکند!
گروه فرهنگی-محمدرضا شهبازی: آخرین
ساخته اصغر فرهادی همزمان با فرانسه در ایران هم اکران شد، تا فیلمی که
اساساً برای مخاطب فرانسوی و بعد اروپایی ساخته شده بود، به واسطه کارگردان
ایرانیاش و حضور یک بازیگر ایرانی در آن، مخاطب ایرانی هم پیدا کند و به
تبع آن، حرف و حدیثهایی هم در ایران پیرامون آن ایجاد شود.
حضور «احمد» با بازی علی مصفا در داستان «گذشته»، باعث شده است تا مخاطب ایرانی فیلم، بیش از پیش خود را مخاطب اصلی و اولیه فیلم بپندارد حال آنکه اصلا اینگونه نیست. مخاطب ایرانی اگرچه ممکن است بنابر پیشینه فرهنگی خود، وضعیت اسفبار خانواده فرانسوی فیلم را که ناشی از بیبند و باری مادر خانواده است مشمئز کننده بداند اما برای مخاطب فرانسوی اصلاً چنین مسئلهای موضوعیت ندارد.
باردار شدن زن شوهر دار از مردی غیر از شوهر خود و حضور همزمان این دو مرد زیر یک سقف چیزی نیست، که برای مخاطب فرانسوی «بیبند و باری» معنا شود. کشوری که در آن بانوی اول مملکت همسر رسمی رئیس جمهور نیست ولی با او زیر یک سقف زندگی میکند و با او رابطه علنی دارد –و این موضوع حساسیت چندانی هم برنمیانگیزد- آیا میتواند چنین ارتباطی که مادر «گذشته» دارد را تقبیح کند؟! درباره اینکه وضعیت اخلاقی فرانسه در چه حدی است بیش از اینها میتوان مثال آورد که از آن میگذریم.
بنابراین اگر یک مخاطب فرانسوی و اروپایی پای «گذشته» فرهادی بنشیند به تنها چیزی که فکر نمیکند نقد وضعیت اخلاقی غرب است. برای او سه مرد خیانتکار که اتفاقا هر سه غیر فرانسوی، یک نفر عرب، و یک نفر هم ایرانی است و هر دو نفر از انها که میبینیم ریشو هستند بیشتر به چشم میآید. جالب است که یکی از دخترهای زن (از همسر اولش) رسما به شباهت این مرد ایرانی با مرد عرب فیلم اشاره میکند!
این سه مرد مهاجر همگی به دو زن فرانسوی خود خیانت کرده و هر یک به نوعی آنها را تنها گذاشتهاند. بنابراین شاید برای پی بردن به مختصات نگاه فرهادی به غرب برمبنای فیلم اخیرش و همچینن نوع تعریفی که او از ایران و ایرانی دارد، باید راه متفاوتی را در پیش بگیریم.
بیایید از دریچه تنها شخصیت ایرانی فیلم نگاه کنیم. شاید زاویه نگاه او منظر مناسبی باشد برای اینکه بعنوان یک ایرانی به انحطاط اخلاقی خانواده فرانسوی بنگریم (باز هم باید یادآوری شود که همین انحطاط که از آن حرف میزنیم ناشی از فرهنگ ماست وگرنه از منظر مخاطب فرانسوی اینچنین نیست).
«احمد» مردی که چند سال قبل بدون دلیل همسر فرانسویاش را رها کرده و به ایران بازگشته حالا به در خواست او به فرانسه باز میگردد تا او را رسما طلاق دهد و این رابطه پایان پیدا کند. اما ناگهان با زنی مواجه میشود که با مردی دیگر زیر یک سقف زندگی میکند و حتی از او باردار است! حال شاید بتوان نوع واکنش این «مرد ایرانی» به این وضعیت را معیار قضاوتی ایرانی درباره فیلم فرانسوی فرهادی قرار داد.
همان نگاهی که ارتباط غیر اخلاقی زن را «وقاحت» میداند و برای نشان دادن تبعات ناشی از این «وقاحت» توسط فرهادی سوت و کف میزند، طبیعتا باید از «احمد» انتظار داشته باشد که در برابر این«وقاحت» برآشوبد. دقت کنید: حرف اینجاست که اگر ما آن وضعیت را درست نمیدانیم، طبیعتا باید دربرابر آن بشوریم. آیا احمد این کار را میکند؟
البته او آشکارا دلخور میشود. همسرش را بازخواست میکند که چرا به من «اطلاع ندادی» و یا اینکه اصلا چرا «برایم در هتل اتاق نگرفتی»؟! اعتراض نمیکند که چرا اینکار را کردی، بلکه اعتراضش به این چیزهاست. حتی وقتی از بارداری او هم مطلع میشود، او را متهم میکند که «تو من را در این شرایط به فرانسه فراخواندی تا از من انتقام بگیری»! همین مرد ایرانی حتی با کسی که با همسر قاونیاش ارتباط نامشروع داشته و او را باردار کرده است، زیر یک سقف میماند، در درست کردن سیفون ظرفشویی مشارکت میکند و همراه با او برای پیدا کردن دختر گمشده زنش نیمه شب به خیابان میرود!
اگر بیاخلاقی زن بد است و نشانه انحطاط غرب، چرا تنها شخصیت ایرانی فیلم که میتوانست نگاه ایرانی به این منجلاب را نمایندگی کند، به آن اعتراض نمیکند؟ در عوض این مرد ریشو برای همسر خیانتکارش قرمهسبزی هم درست میکند، برای بچههای او بلال میپزد و البته برای بهبود رابطه مادر و دختر بزرگ خانواده هر تلاشی که از دستش بر میآید انجام میدهد.
مهاجرین به فرانسه خیانت میکنند پیام محوری فیلم فرهادی برای مخاطب فرانسوی است. و اما مخاطب سرخوش ایرانی که پای فیلم نشسته و اشتباها احمد را شخصیت کانونی فیلم میداند چه پیامی باید بگیرد؟ یکبار دیگر چند سطر بالا را مرور کنید.