اینجا زاگرس است در سالندکوه،اگر عقابی بخواهد برفراز اسمان پرواز کند باید پرهایش را باج دهد(پیغام شیر علیمردان خان بختیاری به رضاشاه)
درسپیده
دم یکی از روزهای اسفند 1313 حیاط زندان قصر فضای غم انگیزی بخود گرفته
بود.در وسط سنگ فرش حیاط چوبه داری دیده می شد.که در فاصله معینی تعدادی
نظامی مسلح در حالیکه تفنگهای خود رااماده شلیک می کردند جهت اجرای ماموریت
مرگباری صف کشیده بودند.محکوم به مرگ که کسی جز علیمردان خان بختیاری نبود
در حالیکه به تعبیر بزرگ علوی جامه ای زیبا بر تن کرده و سر و رویی اراسته
داشت با گامهای بلند و استوار حلاج وار بدون انکه ذره ئی ترس در وجودش
داشته باشد به قتلگاه نزدیک می شد و در حقیقت او می رفت تا شهادت مظلومانه ی
خود را بر صحیفه ی رژیم دیکتاتوری رقم زند.
سید جعفر پیشه وری از قول
یکی از زندانبانان که شاهد اعدام ان سر کرده دلیر بختیاری بود می نویسد: در
اخرین لحظاتی که میخواستند وی را به چوبه دار ببندند کلاه پهلوی خود را به
نشان نفرت از رژیم پهلوی مچاله کرد و دور انداخت و صدای رسایش که می گفت
زنده باد ایران و ازادی با صفیر چند گلوله خاموش شد و لحظاتی بعد جسد بیجان
مردی که دلی چون شیر و عزمی پولادین داشت و در میدان های جنگ هیچ رزمنده
ای پشت او را ندیده بود دمر بپای چوبه دار بر زمین در غلطید.
نسیم
صبحگاهی پیکر بخون خفته سر کرده دلیر بختیاری را نوازش می داد.افتاب از پشت
قله بلند سفید پوش دماوند در میان هاله رقیقی که رنگ زردفامش را به سرخی
متمایل کرده و گویی رخسارش را با خونگرم روی سنگفرش حیاط زندان قصر خضاب
بسته اند با طمانینه و وقار گردن میکشید و میخواست با ان چهره ی خون بسته
صحنه جنایت خونینی را که بدست دژخیمان ایرم ساعاتی پیش در تاریکی شب بوقوع
پیوسته بود برملا سازد.
اعدام مظلومانه علیمردان خان بختیاری به همان
اندازه که در محوطه ی کوچک زندان قصر تاثر زندانان را بر انگیخت به همان
اندازه هم در قلمرو بختیاری و مناطق همجوار تاثیر عمیقی بر جای گذاشت.
مردان
جامه دریدند و دیرک بهونها را پایین کشیدند زنها موی بریدند و مویه کردند
شعرا در رثا. او مرثیه ها سرودند و اهنگ سازان ترانه شیر علیمردان را
ساختند و هنوز هم که هفتاد سال از مرگ ان سردار رشید بختیاری می گذرد
چوپانان در دشتهای سرسبز بختیاری و زنان در کنار چشمه ساران هنگام شستن
لباس ویا پر کردن مشکهای اب و مردان در اجتماع شبانه ی خود در زیر سیاه
چادر ها هر وقت فرصتی بدست می اورند با صدای خوش و حزن انگیز و گاهی هم با
اهنگ موزون نی بیاد ان رادمرد دلیر می خوانند.
تفنگ علیمردون هم باز قُرُمنید /سرهنگ کله پوستی چادر رُمنید
بی عروس کل ازنه کل بُساکی/ سنگران خین گرد تا کِفت خاکی
بی عروس تو کل بزن کل بساکی/ تفنگچی ز مم صالح سوار ز راکی