مولا...حیف
دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۵۹ ب.ظ
گفتم بشوم خاک رهت آقا...حیف
گفتم بشوم نوکرتان مولا...حیف
گفتم بشوم آنچه شما میخواهید
گفتم بشوم یاورتان اما...حیف
گفتی که منم لایق فردوس برین
رازی شده این دل به همین دنیا...حیف
در بین گنه ماندم و گشتم مرداب
آخر نرسیدم به سر دریا...حیف
آقا نشدم اهل دعا اهل بکاء
آقا نشدم اهل شب و نجوا...حیف
اینقدر شده ام بد که ز با من بودن
خوش تر شده آوارگی صحرا...حیف
گفتی که خریدار دلت هستم من
دادم به همه غیر شما دل را...حیف
آقا چقدر دیدم و نشناختمت
در روضه ی مشک و علم و سقا...حیف
حیف از تو که غمخوار منی آقا جان
حیف از تو گل سر سبد زهرا...حیفرونوشت از:مشتعل
۹۲/۰۴/۱۷
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.