‪Google+‬‏

ستاد حامیان دکتر سعیدجلیلی

ستاد مردمی حامیان سعیدجلیلی در استان چهارمحال و بختیاری
ستاد حامیان دکتر سعیدجلیلی

بچه ها اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح می کنیم،مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند.شهید محمد علی جهان آرا....
حامیان دکتر سعید جلیلی در استان چهارمحال و بختیاری
لطفا جهت حمایت از ما لینک وبلاگ ما را درسایت یا وبلاگ خود ثبت کنید.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

شب شعر نیمه شعبان با حضور چهره های شعر انقلاب یک شنبه عصر در تالار عمار برگزار شد. یکی از شاعرانی که در این شب شعر، اشعار خود را به مناسبت این عید بزرگ خواندند، استاد یوسفعلی میرشکاک بود.

یوسفعلی میرشکاک متولد ۱۳۳۸ در شوش دانیال است و علاوه بر شعر، استادی اش در طنز و نقد سیاسی هم زبانزد است. از میرشکاک تاکنون آثار گوناگونی در موضوعات مختلف به چاپ رسیده است. زخم بی بهبود، دیپلمات نامه، سنت مدرنیته هویت، نوشتن در اوج بحران و نسبت ما و تجدد از آثار اوست. «صبح رجعت» شعر جدید میرشکاک است برای شب شعر نیمه شعبان.

صبح رجعت

به نام زینب کبری«س» سخن آغاز کن ای دل

به سوی کربلای واپسین پرواز کن ای دل

ز یارانی که جان دادند جا ماندی دلا ! بس کن

چه میخواهی از این تن، این بلای مبتلا؟ بس کن

تنی بر خاک و جانی برتر از افلاک داری تو

چه میجویی درین زندان، چکار خاک داری تو؟

به کام دشمنان تا کی دریغ یاد یاران است؟

به خون هر گه که خفته می برد با خود بهارانت

در این دیر کهن تا کی اسیر دشمنان بودن؟

گرفتار زن و فرزند و نان و خانمان بودن

برآر ای دل سری از سینه رقص بسمل است اینجا

ز خون مستمندان آرزو پا در گل است اینجا

اسیر مال و جاه دیگران تا کی؟ جنون گل کن

در باغ شهادت باز اگر شد، غرق خون گل کن

سگان دوزخند اینان که می لایند و می لافند

دلا! یاران تو سی مرغ سیمرغ اند و در قافند

جنون کن بار دیگر، عقل را بگذار و عاشق شو

شهادت مرگ عذرای تو خواهد بود، وامق شو

شفا را در شهادت جستجو کن، کربلایی شو

به قانون نوای بی نوایی، نینوایی شو

از آن جنگی که جانبازش جلیلی بود جا ماندی

ببین پیرانه سر ای دل کجا بودی، چرا ماندی؟

فریدون بود و قربان بود و یاران دگر بودند *

تو از خود با خبر بودی و آنان بی خبر بودند

در این وحشت سرا آن به که از خود بی خبر باشی

خبر خواهد رسید از غیب اگر مرد خطر باشی

خطر، آری خطر ها بود، اما «بود» بادی شد

دریغایی و دردی ماند و یاری رفت و یادی شد

رها کن «بود» را، بادا مبادایی به جا مانده ست

چه خواهد شد؟ ببین امروز و فردایی تورا مانده ست

نشد پایی به جا ماند، سری جا ماند و سودایی

جهان بوده ست تا بوده ست امروزی و فردایی

اگر دیروز جا ماندی ز یاران، داری امروزی

برای سوختن داغی، برای ساختن سوزی

رها کن رفته را، فردا به جا مانده ست اگر مردی

سرت را نذر زینب «س» کن، مبادا زنده برگردی

از آن روزی که در شام بلا افکنده بارش را

فرا می خواند از هر سو سپاه سوگوارش را

از آن روزی که سر زد در شب خونبار عاشورا

به شام افتاده تا صبح قیامت کار عاشورا

نه تنها کرد عاشورا گل از چاک گریبانش

خبر از صبح رجعت می دهد شام غریبانش

نماند آنجا که دور از کربلا باشد به مهجوری

بسا دوری که نزدیکی ست، نزدیکی ست این دوری

مگو خورشید عاشورا چرا در شام جا دارد

غریبان را پیام از کل ارض کربلا دارد

میان کربلا و شام راهی هست، راهی شو

اگر خشکی ست آتش باش، اگر دریاست ماهی شو

گریبان چاک زد نطع قیامت کرد جانها را

به محمل زد سری در گردش آورد آسمانها را

به خون پیغام اگر بردم غریبان دمشقش را

به صبح کربلا خواهم رساندن شام عشقش را

* فریدون عوضی و قربان سگوند از شهدای گردان شهید دانش

 

دانلود صوت شعرخوانی

سیار: در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها! + صوت

شیخ الاسلامی: امتحان بود؛ امتحان دادیم؛ عده ای بیست، عده ای هم صفر + صوت

داودی: نسل در نسل دلم در عطش خواندن توست + صوت

اردستانی: خوندم از سرخی چشما شب نشینی آخراشه + صوت

عرفان پور: زمان خیبر و بدر است، ما را کار بسیار است + صوت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">